علی ذوالفقاری
به وبلاگ LINAB خوش آمدید
درباره سعدی چه میتوان گفت؟ شاعری بزرگ در عرصه اجمال و راز یا نویسندهای نوآور و خلاق! مردی فرهیخته و فرهنگمند كه سودای معرفتش از كویی به كویی و از شهری به شهری میكشاند و درد دوری و اشتیاق دیدار غزلخوانش میكند! و یا سیاحی كه آرزومند دیدار آثار بدیع جهان است و طبعی خوش و روحی سركش دارد!... باری... سعدی نیز زندگی را در سایه نام دوست محو كرده است... میراث معنوی سعدی برای فرهنگ ایران و جهان آمیزهای است از همة دستاوردهای نیكو و خردمندانهای كه عقل جمعی بشر در آن روزگار بدان دست یافته بود. هند و ایران و جهان عرب و شمال آفریقا ،قلمروی بود كه اندیشة سعدی آنها را در نوردید و از هر بوستانی گلی چید تا گلستانی پررنگ و بوی فراهم آورد كه امروز هم رایحة جان پرورش ،مشتاقان بسیار دارد. اما سیاحت سعدی در دنیای روزگار خود ،صرفاً مشاهده تجربیات بشری نیست، با چشم بصیرت و تأمل به جهان نگریستن و از آن درس آموختن، ویژگی ممتاز مكتب این پیر جهاند دیده است. به عبارتی میتوان اندیشه و آراء سعدی را نمونهای ارجمند از دستاوردهای فكری به حساب آورد كه از میراث تمدنی بشری به اندازه كافی سود جسته است و در قید و بند محدودهای خاص باقی نمانده است و با گفتگو و تحقیق از تمدنهای مختلف بهره برده، در غوغای غارت و كشتار كه اغلب دم فرو بسته بودند تا با پرهیز از «خلاف رأی سلطان رأی جستن» جان خویش را به خطر نیندازند، سعدی به زبان ادب ،با حكمرانان به گونهای سخن گفت كه كمتر كسی در قلمرو فرهنگ ایران بدین پایه و مایه سخن گفته است. او «تلون طبع» حاكمان را در كلامی تلخ نكوهش میكرده است و در پی كشف معنی و حقیقت زیبایی و خیر در عرصههای مختلف حیات انسانی، صمیمانه و معرفت شناسانه حضور یافته است و در عین حال كه صورت را رها نكرده است، اما معنا را به نیكوتر وجهی جلوه داده است . سعدی آیینه داری است كه نه فقط صورت عصر خود را در آثارش باز میتاباند، بلكه با شناختی ژرف و دقیق چنان سیمایی از آدمی عرضه میدارد كه همگان از توانگر و درویش و عارف و عامی میتوانند تصویر خویش را در آیینه كلام او ببینند و با بهره گرفتن از زیورِ آموزهها و اندرزهای او، خوی و خصلت و گفتار و رفتار خود را به زیبایی و كمال بیارایند. ابتدای زندگی سعدی: سعدی تخلص و شهرت «ابو عبدالله مشرف به مصلح» یا «مشرف الدین بن مصلح الدین»، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» و یا «شیخ» و همچنین معروف به «افصح المتكلمین» است. شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یكی از بزرگترین شعرای ایران است كه بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یكی از بزرگترین شعرای ایران بلكه یكی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق میباشد خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از كاركنان دربار اتابك بوده كه سعدی نیز از همان دوران كودكی تحت تعلیم و تربیت پدرش قرار گرفت ولی در همان دوران كودكی پدرش را از دست داد و تحت تكفل جد مادری خود قرار گرفت .او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت كه این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود . دوران جوانی و سفر به بغداد: سعدی در بغداد در مدرسه نظامیه مشغول به تحصیل شد كه در همین شهر بود كه به محضر درس جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسید و از او به عنوان مربی و شیخ یاد می كند . پس از چند سال كه او در بغداد به تحصیل مشغول بود شروع به سفرهای طولانی خود كرد كه از حجاز گرفته تا روم و بارها با پای پیاده به حج رفت . . شیخ شیراز دوستی محكمی با دو برادر معروف به صاحب دیوان یعنی شمس الدین محمد و علاء الدین عطا ملك جوینی وزرای دانشمند مغول داشته و آن طور كه از سخنان شیخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شاید در سلسله متصوفه داخل شده وهم چنین گفته اند كه محلی كه امروز مقبره او می باشد خانقاهش بوده است.شیخ شیراز در دوران شاعری خود افراد معدودی را مدح كرده كه بیشتر اتابكان سلغری و وزراء فارس و چند تن از رجال معروف زمانش می باشد و بزرگترین ممدوح سعدی از میان سلغریان اتابك مظفر الدین ابوبكر بن سعد بن زنگی است كه سعدی در روزگار این پادشاه به شیراز بازگشته بود و ممدوح دیگر سعد بن ابوبكر می باشد كه سعدی گلستان را در سال 656 ه. ق به او تقدیم می كند و دو مرثیه نیز در مرگ این شخص نیز سروده است و از میان ممدوحان ، سعدی شمس الدین محمد و برادرش علاءالدین عطا ملك جوینی را بیش از همه مورد ستایش قرار داده كه مدایح او هیچ شباهت به ستایشهای دیگر شاعران ندارد چون نه تملق می گوید و نه مبالغه می كند . بلكه تمام گفتارش موعظه و اندرز است و متملقان را سرزنش می كند و ممدوحان خود را به دادرسی و مهربانی و دلجویی از فقرا و ضعفا و ترس از خدا و تهیه توشه آخرت و بدست آوردن نام نیك تشویق و ترغیب می كند . از محضر ابوالفرج بن الجوزی و همچنین شهاب الدین عمر سهروردی استفادهها سپس به حجاز و شام رفت و زیارت حج به جا آورد. در شهر شام به وعظ و سیاحت و عبادت پرداخت. در روزگار سلطنت اتابك ابوبكر بن سعد به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابك» و پسرش سعد بن ابوبكر كرد. پس از زوال حكومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت. در بازگشت به شیراز، با آن كه مورد احترام و تكریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور عزلت گزید و در زاویهای به خلوت و ریاضت مشغول شد. سعدی سفرهای خود را تقریبا در سال 621 - 620 آغاز و حدود سال 655 با بازگشت به شیراز به اتمام رساند كه البته درخصوص كشورهایی كه شیخ به آنجا سفر كرده علاوه بر عراق ،شام ، حجاز كه كاملا درست بوده ،هندوستان ،غزنین ، تركستان و آذربایجان و بیت المقدس و یمن و آفریقای شمالی كه ذكر كرده اند و اكثر این مطالب را از گفته های خود شیخ استنباط نموده اند ولیكن بنا بر نظر بسیاری از محققین به درستی آن نمی توان اطمینان كرد بخصوص اینكه بعضی از آن گفته ها با شواهد تاریخی و دلایل عقلی سازگار نیست. این شاعر بزرگ در زمانی دار فانی را وداع گفت كه از خود شهرتی پایدار به جا نهاد . سال وفات او را بعضی 691 ه. ق ذكر كرده اند و گروهی معتقدند كه او در سال 690 ه. ق وفات یافته كه مقبره او در باغی كه محل آن نزدیك به سرچشمه نهر ركن آباد شیراز است قرار دارد . آثار سعدی : آثار او به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود كه در آثار منثور او مشهورترین آنها كه شاهكار سعدی نیز می باشد گلستان است . در آثار منظوم كه باز معروفترین و مشهورترین آنها بوستان می باشد كه این منظومه شعری در اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق سروده است و شامل 10 باب است كه عبارتند از 1- عدل 2- احسان 3- عشق 4- تواضع 5- وفا 6- ذكر 7- تربیت 8- شكر 9ـتوبه 10 – مناجات و ختم كتاب ، كه شاعر تاریخ تمام شدن كتاب را در سال 655 ه .ق بیان كرده است كه این كتاب را شاعر قبل از بازگشت به شیراز سروده و آن را به عنوان یك ارمغانی به شهر خود آورده است و هم چنین این كتاب را به ابوبكر بن سعد بن زنگی تقدیم كرده است . 2- مجموعه دوم ازآثار منظوم سعدی قصاید عربی است كه كمتر از 700 بیت است كه شامل : مدح ، نصیحت و یك قصیده مفصل در مرثیه المستعصم بالله است 3ـ مجموعه سوم شامل قصاید فارسی در موعظه و نصیحت و توحید و مدح پادشاهان و رجال معروف زمان خود می باشد 4- چهارمین آثار او مرثیه هایی است كه شامل چند قصیده در مرگ مستعصم بالله و ابوبكر بن سعد بن زنگی و سعدبن ابوبكر و امیر فخرالدین ابوبكر است و یك ترجیع بند بسیار معروف در مرثیه اتابك سعد بن ابوبكر 5- معلمعات و مثلثات 6- ترجیعات 7- طیبات 8- بدایع 9- خواتیم10 ـ غزل قدیم11- صاحبیه كه مجموعه ای است از بعضی قطعه های فارسی وعربی كه غالبا در مدح شمس الدین صاحب دیوان جوینی است كه معروف به صاحیبیه است 12- مجموعه ای از اشعار هزل و دو مثنوی انتقادی شیرین و چند غزل و رباعی است .13- رباعیات 14- مفردات ، و كلیات شیخ عنوانی است كه به مجموعه آثار منظوم و منثور داده شده است كه تمام این آثار را ابتدا خود شیخ جمع آوری و مرتب نمود ولی بعد از وفات شیخ شخصی به نام علی بن احمد بن ابی بكر بیستون این آثار را مرتب و تنظیم كرد . كتاب گلستان زیباترین كتاب نثر فارسی است و شاید بتوان گفت كه در سراسر ادبیات جهانی بی نظیر است و دارای ویژگیهایی است كه در هیچ كتاب دیگری نیست . نثری است آمیخته به شعر یعنی برای هر شعر و جمله و مطلبی كه به نثر ادا شده یك یا چند شعر فارسی و گاهی عربی به عنوان شاهد آورده است . كتاب گلستان دارای 8 باب است كه عبارتند از : 1ـ در سیریت پادشاهان 2ـ در اخلاق درویشان 3ـ در فضیلت قناعت 4ـ در فوائد خاموشی 5ـ در عشق و جوانی 6ـ در ضعف و پیری 7ـ در تاثیر تربیت 8ـ در آداب صحبت .آثار منثور دیگر او عبارت است از : 1ـ مجالس پنجگانه ،كه شامل ذكر و مواعظ شیخ است . 2ـ رساله ای در پاسخ صاحب دیوان شمس الدین محمد جوینی و جوابهای شیخ است . 3ـ رساله ای در عقل و عشق كه سعدی به آن پاسخ گفته است .4ـ نصیحة الملوك كه نصایح الملوك هم گفته شده كه رساله ای است در باب سیاست . سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالك سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و كالا و زوار اماكن مقدس همراه میكرد. از پادشاهان حكایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا میگذراند. سفاكی و سخاوتمندان را نیك میشناخت و گاه عطایشان را به لقایشان میبخشید. با عاشقان و پهلوانان و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین میشدو خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرههای مكرر به پختگی دوران پیری پیوند میزد. سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلكه هر سفر تجربهای معنوی نیز به شمار میآمد. سنت تصوف اسلامی همواره مبتنی بر سیر و سلوك عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالك، مسافری است كه باید در هر دو وادی، سیری درخور استعداد داشته باشد؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون. وارد شدن سعدی به حلقه شیخ شهاب الدین عمر سهروردی خود گواه این مدعاست. رهآورد این سفرها برای شاعر، علاوه بر تجارت معنوی و دنیوی، انبوهی از روایات، قصهها و مشاهدات بود كه ریشه در واقعیت زندگی داشت؛ چنان كه هر حكایت گلستان، پنجرهای رو به زندگی میگشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوهای یقینی بیان میشود. گویی، هر حكایت پیش از آن كه وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد، حاصل دنیای تجارب عملی است. شاید یكی از مهمترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص، وجه عینی بودن آنهاست. اگر چه لحن كلام و نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد. از سویی، بنا بر روایت خود سعدی، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه، بیانگر این نكته است كه این شاعر بزرگ از چه مایه دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است. گزیده ای از آثار سعدی (بوستان): چنان آسمان بر زمین شد بخیل كه لب تر نكردند زرع و نخیل نجوشید سرچشمه های قدیم نماند اب جز آب چشم یتیم نبودی به جز آه بیوه زنی اگر بر شدی دودی از روزنی چو درویش بی رنگ دیدم درخت قوی بازوان سست و درمانده سخت نه در كوه سبزی نه در باغ شخ ملخ بوستان خورده مردم ملخ درآن حال پیش آمدم دوستی ازو مانده بر استخوان پوستی بدو گفتم ای یار پاكیزه خوی چه درماندگی پیشت آمد بگوی بغرید بر من كه عقلت كجاست چو دانی و پرسی سوالت خطاست نبینی كه سختی بغایت رسید مشقت به حد نهایت رسید نه باران همی آید از آسمان نه بر می رود دود فریاد خوان بدو گفتم آخر ترا باك نیست كشد زهر جایی كه تریاك نیست گر از نیستی دیگری شد هلاك ترا هست ،بط راز طوفان چه باك نگه كرد رنجیده درمن فقیه نگ كردن عالم اندر سفیه كه مردار چه بر ساحل است ای رفیق نیاساید و دوستانش غریق من از بینوایی نیم روی زرد غم بینوایان رخم زرد كرد نخواهد كه بیند خردمند ،ریش نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش یكی اول از تندرستان منم كه ریشی ببینم بلرزد تنم منغص بود عیش آن تندرست كه باشد به پهلوی بیمار سست چو بینم كه درویش مسكین نخورد بكام اندرم لقمه زهر ست و درد یكی را به زندان درش دوستان كجا ماندش عیش در بوستان گزیده ای از آثار سعدی (گلستان): پارسایی را دیدم بركنار دریا كه زخم پلنگ داشت و به هیچ دارویی به نمی شد .مدتها درآن رنجور بود و شكر خدای عزوجل علی الدوام گفتی پرسیدندش كه شكر چه می گویی ؟ گفت شكر آنكه به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی . گر مرا زار بكشتن دهد آن یار عزیز تا نگویی كه در آن دم غم جانم باشد گویم از بنده مسكین چه گنه صادر شد كو دل آزرده شد از من غم آنم باشد . ویژگی های شعر سعدی : معدودی از ویژگیهای سبكی شعر سعدی چنینند: 1 ـ ساختار نحوی جملات در ابیات به صحیحترین شكل ممكن است. عنصر وزن و موسیقی، منجر به نقص یا پیش و پس شدن حاد دستوری در جملات نمیشود و سعدی به ظریفترین و طبیعیترین حالت ممكن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این مهم برآید. دیوان غزلیات سعدی را به تفال باز میكنیم: ای كه گفتی هیچ مشكل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد، همچنان دشوار نیست نوك مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد قصه دل مینویسد حاجت گفتار نیست در آن نفس كه بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان كه خاك كوی تو باشم به وقت صبح قیامت، كه سر ز خاك برآرم به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم 2 ـ ایجاز و یا پیراستن شعر از كلمات زاید و اضافی و دوری از عبارت پردازیهای بیهودهای كه نه تنها نقش خاصی در ساختار كلی شعر ندارند، بلكه باعث پریشانی در روابط كلمات با یكدیگر و نهایتاً جملات میشوند و به نحو چشمگیری از زیبایی كلام میكاهند، در شعر و كلام سعدی نقش ویژهای دارد. ساختار شعر سعدی كم كردن یا افزودن كلمهای را خارج از قاعده و بیتوجه به بافت كلی كلام برنمیتابد. از سویی این ایجاز كه در نهایت زیبایی و اعتدال است، منجر به اغراقهای ظریف تخیلی و تغزلی میشود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار میكند: گفتم آهن دلی كنم چندی ندهم دل به هیچ دلبندی به دلت كز دلت به در نكنم سختتر زین مخواه سوگندی ریش فرهاد بهترك میبود گر نه شیرین نمك پراكندی كاشكی خاك بودمی در راه تا مگر سایه بر من افكندی... ایجاز سعدی، ایجاز میان تهی و سبك نیست، بلكه پرمایه و گرانبار از اندیشه و درد است. بیفایده نیست اگر حكایتی را از «گلستان» نیز نقل كنیم و به عیان ببینیم كه خداوند سخن چه مایه از معنی را در چه مقدار از سخن میگنجاند: حكایت: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی كه خدا را فراموش میكنم.» حكایت: هندویی نفط اندازی همی آموخت. حكیمی گفت: «تو را كه خانه نئین است، بازی نه این است.» 3 ـ سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبك و زبان اشعارش سود میجوید. وی اغلب از اوزان عروضی جویباری مدد میگیرد؛ اوزانی كه لطافت موسیقیایی در آنها بر ضربی بودن آن میچربد. علاوه بر اوزان عروضی، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره میبرد كه هر كدام به نوعی موسیقی كلام او را افزایش میدهند، عواملی همچون انواع جناس، همحروفیهای آشكار و پنهان، واج آرایی، تكرار كلمات، تكیههای مناسب، موازنههای هماهنگ لفظی در ابیات و لف و نشرهای مرتب و ... همان طور كه پیشتر یادآور شدیم، استفاده از این عناصر به گونهای هنرمندانه و زیركانه صورت میگیرد كه شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن كه متوجه صنایع به كار رفته در شعر او شود، مسحور زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها میشود. در غزلی كه آوردهایم، سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقیزای زبان برده است، بیآن كه سخنش رنگ تكلف و تصنع به خود بگیرد. تكرارهای هنرمندانه كلمات، همحروفیها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تغزلی همچون شكری هستند كه در این شعر و اشعار دیگر او به صورت شربتی گوارا درمیآیند تا ما جز شیرینی كلام، چیز دیگر ننوشیم: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به كه طاقت شوقت نیاوریم روی ار به روی ما نكنی حكم از آن تست بازآ كه روی در قدمانت بگستریم ما را سری است با تو كه گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم 4 ـ طنز و ظرافت جایگاه ویژهای در ساختار سبكی آثار سعدی دارد. البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفكر این شاعر بزرگ برمیگردد. طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است. سعدی به یاری لحن طنز، عبوسی و خشكی را از كلام خویش پس میزند و شور و حركت را بدان بازمیگرداند. با همین طنز، تیغ كلامش را تیز و برنده و اثرگذار میكند. طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در كنار مرهم. سالها بعد، لسانالغیب، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در زبان شعر خود استفادهها برد: با محتسب شهر بگویید كه زنهار در مجلس ما سنگ مینداز كه جام است كسان عتاب كنندم كه ترك عشق بگوی به نقد اگر نكشد عشقم، این سخن بكشد یارا! بهشت، صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است آن است آدمی كه درو حسن سیرتی یا لطف صورتی است، دگر حشو عالم است این حكایات را نیز از گلستان سعدی برمیچینیم، به امید بوییدن رایحه طنز و ظرافت از آنها: حكایت: یكی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید برآمده و كف بر دماغ انداخته. گفت:«این چه حالت است؟» گفتند: «فلان، دشنام دادش». گفت: «این فرومایه هزار من سنگ برمیدارد و طاقت سخنی نمیآرد؟» حكایت: یكی از ملوك بیانصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها كدام فاضلتر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یك نفس خلق را نیازاری.» شهرت سعدی: آنچه كه قابل توجه و ذكر است این است كه معروفیت سعدی فقط مختص به ایران نبوده حتی در زمان خودش به مرزهای خارج از ایران مانند هندوستان ،آسیای صغیر نیز رسیده بود و خودش در چند جا به این شهرت اشاره داشته كه این شهرت سعدی معلول چند خاصیت است اول اینكه او زبان شیوای خود را وقف مدح و احساسات عاشقانه نكرده ، دوم اینكه او شاعری جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشیده و تجارب خود را برای دیگران با زیبایی و شیرینی بیان كرده و هم چنین وی در سخنان خود چه از نظر نثر و چه نظم از امثال و حكایات دلپذیر استفاده نموده است و دیگر اینكه سعدی به شاعری شوخ طبع و بذله گو معروف است كه خواننده را مجذوب می كند و همه اینها دست به دست هم داده و سبب شهرت او گردیده است. ختم كلام : آنچه سعدی را در گذر قرنها مورد توجه خاص و عام قرار داده است ،علاوه بر ارزشهای هنری و بلاغی كلام او، آن است كه سخن با ژرفا و پر معنای او چنان روان و گویا است كه هر خوانندهای به فراخور فهم و آگاهی خود میتواند از آن بهره بگیرد و گفتار زیبای او، كام دل هر انسانی را شیرین كند و به راستی كه :حد همین است سخندانی و زیبایی را. بلند آوازگی سعدی علاوه بر لطافت و عمق معانی كلام، ناشی از زبان فاخر و سخن استوار او است كه دلها را ربوده و خواهد ربود. هنر بزرگ وی در آن است كه نه جنبههای هنری كلام را رها كرده است و نه با قربانی كردن معنا به تكلّف و تصّنع گراییده است .این ویژگی را به روشنی ،هم در شعر و هم در نثر وی میتوان یافت. در تاریخ درخشان ادبیات ما، شاعران و نویسندگان بزرگ بسیارند، اما در میان بزرگان و فرزانگان، سعدی از این كه هم در عرصة نظم شاهكار آفریده است و هم در عرصه نثر، بی همتا است و چنین بود كه صوت سخنش بسیط زمین و زمان را در نوردید و شور را در جهان افكند
نظرات شما عزیزان:
مقدمه :
چنان قحط سالی شد اندر دمشق كه یاران فراموش كردند عشق
و گرچه بمكنت قوی حال بود خداوند جاه و زر و مال بود
حكایت
Power By:
LoxBlog.Com |